قبل از اعلام خبر، اگر کسب و کار دارید پیشنهاد میکنیم روی کلمه تبلیغات اینترنتی کلیک کنید تا بتوانید باعث دیده شدن کسب و کارتان بشوید،
Cدر تاریکی غوطهور شدهاند و آهنهای موجدار صاف را در دست گرفتهاند، مایکل و کلی مککندری خود و دخترشان را به پشت بام رساندند. چند فوت پایین تر، سیل در توده ای قهوه ای جوشان حرکت کرد و زیر ناودان ها می چرخید. کلی میگوید: «من نمیتوانستم چیزی را احساس کنم، فقط داشتم انجام میدادم. “هنگامی که از پنجره آشپزخانه بیرون می رفتیم، شنیدیم که زنی در حال فریاد زدن در آب رد می شود.”
تقریبا یک هفته بعد از طوفان گابریل به نیوزیلند رسید، این زوج بازگشتند تا دره سبزی را بیابند که در آن خانه خود را به منظره ماه تبدیل کردند. انگورهای باغ از سیمها جدا میشوند، مزارع ذرت صاف میشوند و همه چیز در لایهای به ضخامت یک متر از لجن خاکستری آهنی پوشانده شده است. موتورخانهها و کاروانها در سراسر مناظر پرت شدهاند، شیشههای جلو شکسته شده، فلزات فرو رفته، برخی وارونه و روی هم چیده شدهاند، برخی دیگر تا سقفهایشان در گل فرو رفتهاند. خط راه آهنی که از میان دره می گذرد، به خود کمانیده شده و به شکل نوارهای حلقه ای پیچ خورده است. یک خانه تقریباً یک کیلومتر از پایههایش کشیده شده است، کندههای چوبی از میان دیوارهایی که مانند مقوای مرطوب خرد شدهاند به چوب کشیده شده است.
این اسکدیل است، درهای باریک و حاصلخیز که در منطقه خلیج هاوک حک شده است. شمال ناپیر این منطقه یک جامعه کوچک، تنگ و نیمه روستایی است که بهخاطر تاکستانهای شراب سفید و باغهای سیب شهرت دارد. امروزه، همچنین به عنوان یکی از مناطقی که بیشتر توسط طوفان گابریل ویران شده است، شناخته می شود، در منطقه ای که در بین بدترین آسیب ها در جزیره شمالی نیوزیلند قرار دارد. هفت مورد مرگ در خلیج هاوک تایید شده است، که مقامات می گویند احتمال افزایش تلفات وجود دارد.
تخریب تقریباً کامل بوده است. مخلوط با آوار، قطعات سورئال و دست نخورده هستند. در یکی از آشپزخانه های ویران شده، یک پاولوا روی جزر و مدی از گل قرار گرفته است، مرنگ هنوز در بسته بندی آن دست نخورده است. در ورودی دره، یک خانه آبی پوسته تخم مرغ در آب غوطه ور است، علامت «فروش» همچنان به حصار متصل است. بر فراز راه آهن معلق، مشرف به گل و درختان شکسته شده، کاناپه ای بر روی انبوهی از آوار قرار گرفته است. روکش آن تمیز است، کنترل از راه دور تلویزیون روی بالشتک تافتی قرار دارد.
روز جمعه، چند نفر از ساکنان با بیل و ماله برگشتند. هر وسیله ای را از زباله ها حفر کنید. مک کندری ها ویولن دخترشان را از لجن بیرون می کشند و به آرامی گل و لای را از بین سیم ها پاک می کنند. کلی می گوید: «فکر می کنم ما در شوک هستیم. «هنوز واقعاً گریه نکردهام.»
وقتی خانواده در ساعات اولیه صبح از خواب بیدار شدند، آب از قبل عمیق بود. کلی به یاد می آورد که سعی می کرد از حیاط عبور کند و به خانه دو طبقه همسایه برود. وقتی آب به شانه هایش رسید، متوجه شد که در جریان جریان دارد. او میگوید: «فهمیدم که نمیتوانیم تا جایی امن شنا کنیم. “آنجا بیرون آمدن وجود نداشت.” مایکل می گوید و به جایی اشاره می کند که ناودان خانه به سمت پایین خم شده است. این نشان می دهد که مردی که در سیل از کنارش عبور کرده بود به آن چنگ زده است – اولین چیزی که او توانسته بود گوشه سقف مک کندریس را نگه دارد. او بیش از یک کیلومتر به سمت بالا از یک پارک کاروان به پایین کشیده شده بود.
در نهایت ، خانواده و اطرافیانشان نجات یافتند. همسایه آنها، مکس رابرتسون، پس از تخلیه پدر و سگ هایش از بالای میز پیک نیک شناور، شب را با آنها روی پشت بام گذراند. او که در طول شب نشسته بود، صدای همان زن کلی مک کندری را شنید که از دور فریاد می زد. او میگوید: «به یاد دارم که فکر میکردم، حداقل این بدان معناست که او نمرده است. وقتی بالاخره سحر آمد، بازوهای او را دید که سقف فلزی یک گلخانه صنعتی را گرفته بود. او برای کمک به بیرون شنا کرد و در نهایت او را در لانهای از تورهای گلخانهای و پلاستیک جمع کرد تا اینکه یک قایق نجات رسید.
«ما زندهایم. هیچ چیز دیگری مهم نیست،” کلی می گوید. اما با تسکین آنها خشم ناشی از عدم هشدار تخلیه یا هشدارهای اضطراری است. دستور تخلیه – که برای هر تلفن همراه در منطقه ارسال شد – در ساعت 5:24 صبح صادر شد. در آن نقطه، خانواده در حال بالا رفتن از پنجره آشپزخانه خود بودند، زیرا آب از روی میز آشپزخانه آنها بالا می رفت. “اخطار کجا بود؟” مایکل می پرسد. “این را پشت سر گذاشتیم، زمانی که می توانستیم در خانه مادربزرگ بمانیم.”
هنگامی که رودخانه اسک از کناره های خود خارج شد، فقط آب نبود که از طریق دره می خروشد، بلکه مقادیر زیادی گل و لای و خورش غلیظی از زباله ها به نام جنگلداری “slash” شناخته می شود. این بریدگی حاوی کنده های عظیم و درختان قطع شده بود که در دامنه تپه ها رها شده بودند، مانند موشک از میان سیلاب ها رانده شد.
فیلیپ جیمز میگوید: «سر و صدا چیزی است که واقعاً مرا جذب کرده است – سر و صدای آن. در کنار آنچه از خانه اش باقی مانده است ایستاده است. “شما موج سواری را داشتید، طوفان. تو تاریکی و باران و سر و صدای آب را داشتی. و فقط ترس از همه چیز.» جیمز دوشنبه شب را پس از بالا آمدن آب تا سقف خانه آنها روی پشت بام با خانواده خود گذراند. «سر و صدای چوبها که خانه را در هم میریخت. او میگوید: «فکر میکردم خانه خراب میشود.
«ما زندهایم، این نکته اصلی است. من فکر می کردم که برادرم مطمئناً مرده است – نمی توانستم او را روی پشت بام ببینم. برادرش و خانوادهاش در نهایت از حفره سقف خانهشان نجات یافتند – پس از شکستن راه خود از سقف با استفاده از مجموعه موتور چوبی Thomas the Tank، در داخل آن گیر افتادند.
تلفات
با نزدیک شدن به هفته، وظیفه آتش نشانان و تیم های جستجو و نجات به طور فزاینده ای تیره و تار شده است – در حال گذار از نجات پشت بام گرفته تا بازیابی اجساد. در کنار بزرگراه ایالتی، کن کوپر، رهبر تیم جستجو و نجات شهری، توقف کرده است تا برخی از همکارانش را بررسی کند.
“فکر نمیکنم مردم متوجه شوند که چقدر بد است. این فقط آب سیل نیست. این یک سونامی آب است و او میگوید، با اشاره به چوبهای عظیم و زبالههایی که در هر جهت پخش شدهاند. “هر ذره از خط ساحلی با بریدگی پوشیده شده است. لبه های ساحل دروغ نمی گویند.”
پشت کوپر، ماشینی در دیوار بالای خانه ای تعبیه شده است که تا لبه آن با گل و لای و شاخه ها پر شده است. آتش نشانان که نگران قربانی احتمالی داخل خودرو هستند، قاب را به یک حفار زنجیر می کنند و آن را با صدای جیغ فلز بیرون می کشند. ماشین خالی است.
“کاری که بعدا انجام خواهیم داد تاخیر انداختن نام دارد – ما یک حفار و یک تیم ویژه خواهیم داشت و آن ساختمان را از هم می پاشیم.” کوپر می گوید و به خانه نگاه می کند. “بنابراین اگر جسدی در آنجا وجود دارد تا مطمئن شوید که آنها با خانواده خود بازگشته اند.”
تا کنون، تیم ها جستجوی خود را بر روی خانه ها متمرکز کرده اند – اتاق زیر شیروانی و حفره های سقف را بررسی می کنند. کوپر میگوید: «زیرا میدانیم که مردم از آنجا بالا رفتهاند. اما احتمالاً تلفاتی فراتر از خانهها، در درهها، گرفتار شدن در انبوه کندهها یا مدفون شدن در زیر گل و لای وجود دارد. کوپر می گوید: “من مطمئن هستم که وجود خواهد داشت.” >
پاکسازی
در کلیسای کوچک و تمیز دهه 1920 در نزدیکی در کنار بزرگراه، لیندا پترسون تلاش میکند تا آنچه را که میتواند ذخیره کند، گلچینی میکند و کوسنهای پیو را مرتب میکند تا خشک شود. او در نمازخانه را باز می کند و نور به آرامی از پنجره ها عبور می کند و در طوفان شکسته نمی شود. صورت شیشه ای رنگارنگ عیسی به یک محراب بزرگ بلوط نگاه می کند که توسط جزر و مد آب واژگون شده است. نیمکت های کلیسا در یک توده به هم ریخته اند و اینچ از گل خاکستری ضخیم کف را پوشانده است.
پترسون میگوید که این کلیسا برای بسیاری از مردم معنای زیادی داشته است. «من اینجا ازدواج کردم، سه بار اینجا ساقدوش بودم… مادرم سالها ارگ مینواخت.»
او با نگاهی به اطراف میگوید: «این فقط یک ساختمان است. «یک ساختمان به اندازه زندگی مردم مهم نیست.»
پترسون در پاسخ به اینکه از دره اسک خواسته شد توضیح دهد که دره اسک چه شده است، برای مدت طولانی مکث می کند. او در نهایت می گوید: «این آخرالزمانی است. «صحنه به صحنه قتل عام. تمام دره از بین رفته است، این دره زیبا و زیبا، که پر از میوه و شراب و مردم شگفت انگیز بود. همه اش رفته است باور نکردنی است.”
اگر به دنبال محصول یا خدماتی هستید پیشنهاد میکنیم روی کسب و کار کلیک کنید تا وارد بخش کسب و کار های ایران بشوید و به راحتی بتوانید با کسب و کار ها ارتباط بگیرید.
https://www.theguardian.com/world/2023/feb/17/cyclone-gabrielle-survivors-return-esk-valley-new-zealand